سلام =)

مسخره نیست که فقط برای این چالش ها سلام می کنم ؟ •~•

خب این چالش ۳۰ روزه رو اولین بار اینجا دیدم و منم قراره انجامش بدم ! لازمه بگم هر روز به روز میشه یا خودتون میدونید ؟ D: 

 

| شروع چالش از ۱ بهمن ۹۹ |

 

روز اول : بهترین شخصیتی که دارید چی هست ؟ چی شما رو خاص می‌کنه ؟ چی درونتون باعث می شه به خودتون افتخار کنید ؟ راجع بهش بنویسید.

خب راستش من به خودم افتخار نمی کنم ... یعنی چیزی نمی بینم که بهش افتخار کنم :/ ولی خب ... به نظرم تو خندوندن آدما بد نیستم ! اونم بعضی موقعها ... ولی خب اگه بتونم یکی رو بخندونم خیلی به خودم افتخار می کنم :)

 

روز دوم : یه نامه بنویسید برای عضوی از بدنتون. از هر عضوی که توی بدنتون دارید و سالم هست تشکر کنید. از بدنتون بابت اینکه زنده هستید و داره زندگی میکنه تشکر کنید.

اینجوری که سال ها طول میکشه :| 

نمی تونم از اعضای بدنم که ممکنه سالم باشن تشکر کنم ! از خدا تشکر می کنم برای سلامتیم =) 

پس خدا جونم ازت ممنونم که یکی از بزرگترین نعمت هات ، یعنی سلامتی رو در اختیار من قرار دادی =)

 

روز سوم : آخرین تعریفی که ازتون شده چی بوده ؟ چیکار کرده بودید ؟ کی ازتون تعریف کرده ؟ شایدم این خودتون بودید که از خودتون تعریف کردید ! مهم نیست ، بنویسید.

آخریش که ... دیروز بود ، از طرف آرام ((=

نوشته بود : تو یه دختر فوق العاده ای که خیلی حال خوب کنه ! استلا تو توی دنیا یه دونه ای !!

البته طولانی تر بود من خلاصه‌ش کردم ! و این بشر واقعا چه طور میتونه انقدر خوب باشه ^-^\

ولی تو طول همین یه هفته هم کلی ازم تعریف شد :/

مثلا استفان گفت استلا خیلی باهوشه ، کیدو گفت آره خیلی تیز‌ه !

آرتمیس گفت تو دیوونه ترین دوستی هستی که من دارم (((= و البته خیلی خاصم !

موچی گفت خیلی باحالم ...

عشق کتاب گفت پر انرژی ترین آدمی هستم که تو بیان دیده و خیلی حال خوب کنم !

غزل گفت تو خندوندن آدما خوبم ...

آرام بازم گفت تو استلای خیالباف مهربون مو زیتونی انیمیشن ساز مایی !

و کلی تعریف دیگه که همش تو بیان بود ((((= و من با تک تک اینا یه سر رفتم اون دنیا و برگشتم D:

 

روز چهارم : دلتون میخواد بهتون چی بگن ؟ چه تعریفی از شما بشه ؟ بهتون بگن باهوشید ، خلاقید یا زیبایید ؟! اهمیتی نداره اگه کسی تا به حال این ها رو بهتون نگفته ، امشب خودتون اون رو بنویسید !

من همه جور تعریفی دوست دارم :/

کی از تعریف بدش میاد آخه ؟ "-"

آهااان ، الان یادم اومد ! به قول اون دوست ناشناس دیوونه تعریف حساب نمیشه ولی هر کی بهم میگه دیوونه ذوق می کنم :/

این خودش از نشونه های دیوونه بودنه !!

 

روز پنجم : از دو سال ، پنج سال ، ده سال پیش و ... چقدر تغییر کردید ؟ چه تغییرات مثبتی تو زندگی‌تون رخ داده ؟ خود شما چقدر بهتر شدید ؟ چی رو فدا کردید و چی رو به دست آوردید ؟

تغییر ؟ تغییری نکردم :/

چرا ... موهام از پارسال بلند تر شده ! ولی قدم کوتاه تر شده ... آره ، آب رفتم :/

از نظر اخلاقی هم ، همین چند روز پیش متوجه شدم نباید برای کسایی که برام ارزش قائل نیستن ، ارزش قائل باشم ... فهمیدم کسی که بخواد بره ، میره ... فهمیدم بعضی چیزا رو نمی تونم فراموش کنم :/

 

روز ششم : امشب یه نامه بنویسید و با خودتون رو راست باشید. خودتون رو همونجوری که هستید ، با همین شکل و همین اخلاق و دقیقا همین جوری که هستید بپذیرید.

سلام استلا !

لطفا خودت رو همونجوری که هستی بپذیر چون چاره‌ی دیگه ای نداری ، داری ؟! یه راه هست که خودتو بکوبی و از نو بسازی ولی میدونم پولشو نداری ! پس تحمل کن خودتو ، آفرین :/

با عشق ، استلا !

 

+ دلم خواست اینجوری بنویسم ! مشکلیه ؟ :/

 

روز هفتم : ده تا تلقین مثبت بنویسید تا وقت هایی که ناراحت هستید اونا رو ببینید و یاد آور این باشند که شما کی هستید .

تلقین مثبت × ۱۰

نوشتم دیگه ... ای بابا ، شما توقع تون خیلی از من بالاست :/

 

۱. خدا هیچ وقت ، هیچ وقت ، هیچ وقت تنهات نمی‌ذاره.

۲. خیلی از اون چیزایی که تو داری ، بعضی ها آرزوش رو دارن.

 

همینا یادم اومد :|

 

روز هشتم : سه تا راه مشخص کنید. سه روش ، سه کار یا راهی که می تونید هر روز انجام بدید تا از خودتون مراقبت کنید.

۱. قطعا ورزش به سلامتی آدم کمک میکنه ولی من اصلا باهاش میونه ی خوبی ندارم ...

۲. میوه و شیر بخورم :/ 

۳. انقدر به خودم گیر ندم و اعتماد به نفسم رو بالا ببرم [ ماموریت غیر ممکن ! ]

 

روز نهم : امروز بنویسید که به چی خودتون افتخار می کنید ؟ هر چقدر کوچیک و احمقانه باشه اشکال نداره. حداقل یکی از افتخاراتتون تو این زندگی رو بنویسید.

خب ... نقاشیم بد نیست ... خطم هم خوبه ...

از کلاس دوم تا شیشم هر چی مسابقه‌ی خوشنویسی تو استان بوده من نفر اول شدم ...

تو مسابقه های نقاشی کشوری هم رتبه آوردم ...

روبیک بلدم :/ هرچند الان دیگه همه بلدن ! 

فعلا اینا یادم بود ...

 

روز دهم : امشب درباره ی بزرگترین نقطه ضعف‌تون بنویسید. اون چی هست ؟ چه جوری میشه از بین بردش ؟ چه جوری میشه بهترش کرد ؟

من کلا نقطه ضعفم ، تمام :/

فاقد اعتماد به نفسم ، یه چیزی میگم یه چیزی می شنوید ! چه جوری بهترش کنم ؟ نمیدونم والا ! میدونستم که وضعم این نبود :/

 

روز یازدهم : " من خوشحال ترینم وقتی که ... " کی ؟ کی خوشحال ترینی ؟ پیش کی خوشحال ترینی ؟ چه چیزی باعث خوشحالیت میشه ؟

سوپرایز شدن ، دوستام ، وبلاگم ، بستنی و ماکارونی ((=

با این ها خوشحال میشم ، ولی من کلا آدم خر ذوقیم ، با هر چیز کوچیکی خوشحال میشم و البته زود هم ناراحت میشم !

 

روز دوازدهم : امشب درباره همه کسایی که راجع بهتون بد حرف زدند و شما رو قضاوت کردند بنویسید. امشب بنویسید که چرا نظرشون در مورد شما غلط بوده ، چرا اون چیزی که گفتند نیستید.

هوممم ... میشه نگم ؟!

 

روز سیزدهم : چه عادتی رو میخواید شروع کنید ؟ امشب براش برنامه ریزی کنید. مرحله به مرحله قدم های کوچیک بردارید و به خودتون قول بدید که بهش می رسید.

میخوام درس بخونم ...

میخوام رو اعتماد به نفسم کار کنم ...

میخوام خودم رو بپذیرم ...

قول نمیدم ولی سعیمو میکنم :/

 

روز چهاردهم : امشب درباره ی آخرین باری که با یک غریبه مهربون بودید بنویسید. براش چیکار کردید ؟ اگه می تونید بیشتر از اینکار ها بکنید.

اووووف اصلا یادم نمیاد :/

 

روز پانزدهم : بابت چی باید خودتون رو ببخشید ؟ در گذشته یه اشتباه کردید ، اون اشتباه چی بوده ؟ خودتون رو بخشیدید یا نه ؟ یه نامه بنویسید و سعی کنید خودتون رو ببخشید.

استلای عزیز !

خواستم بگم سعی میکنم ببخشمت :/

 

روز شانزدهم : " من آرومم وقتی که ... " کی ؟ کی احساس آرامش می کنید ؟ پیش چه کسی یا چه چیزی ؟ راهی هست برای اینکه لحظات آرامشت بیشتر شند ؟

شما کنکور من رو بردارید ، من غلط می کنم احساس آرامش نکنم !

 

روز هفدهم :​​​​​ امشب در مورد استرستون بنویسید. اگه بهترین درجه یک و بدترین درجه ده باشه ، استرس شما در کجا قرار داره ؟ در موردش بنویسید.

خب من قبلا اصلا استرسی نبودم ... اصلا نمی دونستم چی هست ! بلو همیشه می گفت به جای خون تو رگ های استلا آب یخ ریختن "-"\

ولی از دبیرستان به طرز وحشتناکی استرسی شدم و فکر کنم بشه بهش نمره ی 9 رو داد !!

 

روز هجدهم : در مورد بخش های مختلف بدنتون بنویسید. کدوم رو دوست و کدوم رو دوست ندارید ؟ چرا ؟!

قدم که خوبه ، تقریبا ... البته تازگی ها آب رفتم :/

موهام که زیادی لخته و زیتونی ... رنگش خوبه اما زیادی لخت بودنش یه مقدار رو مخمه چون خیلی کم پشت نشون میده ...

چشمام هم ، باهاشون مشکل دارم :/ بینیم هم ... تا کلاس چهارم بهم میگفتن دماغ عملی T-T ولی طی زنگ های ورزش دماغم شکست و ... همین دیگه :/ خیلی گرون نشه ایشالا عمل می کنم "-"\

لبام هم خوبه :/ شبیه لب های تیلور سوئیفته ! خیلی شبیهشه ...

صورتم هم گرده ، و لپ دارم ! چال لپ هم دارم ...

خب دیگه ... کامل تونستید تصور کنید یا عکس بدم ؟! :/

[ خب اگه نتونستید این رو بدونید که من ترکیبی از تیلور سوئیفت ، دونگی ، اسکارلت جوهانسون ، لیلا اوتادی و ترانه علیدوستی ام "-"\ ]

 

روز نوزدهم : همه ی ما افکار تاریک خودمون رو داریم ، نه ؟ همه ی ما گاهی افکار خاصی تو ذهنمون تکرار میشه و جوری هم نیست که بتونیم درموردشون با دیگران صحبت کنیم. امشب درموردش با خودتون صحبت کنید. این افکار دلیل خاصی دارند ؟ به چی بر میگردند ؟

افکار تاریک ؟! نمی دونم ، بعدم من کلا در مورد افکارم با کسی صحبت نمیکنم ، هر چی باشه ...

 

​​​​​روز بیستم : چی بهت آرامش میده و چرا ؟ توی لیستتون میتونه هر چیزی باشه ... یه آدم ، غذا ، آهنگ ، هر چی !

بستنی ، آهنگ ، ماکارونی ، دوستام و خانوادم ...

 

روز بیست و یکم : به خودتون فکر کنید و چیز هایی که در مورد خودتون دوست ندارید. سه تا از اون ها رو بنویسید. چطور می تونید یه تغییر مثبت توش ایجاد کنید ؟​​

نمی تونم با دیگران ارتباط برقرار کنم ...

یه کم زود گریه‌م میگیره و ناراحت میشم ‌‌...

و خب همون اعتماد به نفس نداشتن همیشگی ...

برای هیچ کدوم هم راهی ندارم ، با تشکر ! خسته نباشم :/

 

روز بیست و دوم : هر چقدرم که باورش سخت باشه ، همه ی ما یه استعداد داریم ! استعداد تو چیه ؟ برای اینکه این استعداد رو پرورش بدید چیکار میکنید ؟ اگه تا حالا کاری براش انجام ندادید نظرتون چیه همین حالا براش یه برنامه بریزید ؟!

واقعا نمی‌دونم تو چی استعداد دارم ! شاید تو کرم ریختن ....

 

روز بیست و سوم : امشب درباره بزرگترین دستاورد و موفقیتت تو زندگیتون بنویسید. ممکنه از نظر تو کوچیک باشه ولی در واقع یه شاهکار بوده ! یا ممکنه واقعا هم کار خیلی بزرگی نبوده باشه ولی برای تو خیلی ارزش داشته باشه ! در موردش بنویسید.

همون جواب روز نهم !

 

روز بیست چهارم : یه سوال کوچیک که میشه در موردش صفحه ها نوشت ... کجا احساس امنیت می کنید ؟ چرا ؟!

صفحه ها ؟! من هیج جا احساس امنیت نمیکنم ...

مثلا تو حرم احساس آرامش دارم ولی امنیت نه ...

 

روز بیست و پنجم : به اون لحظه از زندگیت فکر کن که کشتی هات غرق شدند. رد شدی یا پذیرفته نشدی. از اشتباهاتی که کردید چی یاد گرفتید ؟ چه درسی بهت دادند ؟!

این‌که کسی اگه بخواد بره ، می‌ره !

 

روز بیست و ششم : به کسی فکر کن که بهت آسیب رسونده و به هر نحوی باعث ناراحتی و درد توی وجودت شده. یه نامه بهش بنویسید و توش بهش بگید که بخشیدینش یا نه ! سعی کن خودتو خالی کنی. تصمیم با خودته که نامه رو به اون شخص بدی یا برای خودت نگه داری.

معلومه که بهش نمی‌دم :/

خب ...

من نبخشیدمت ! آره ، برام خیلی سخت بود ... یکی از بدترین روز های زندگیم !

بهت گفته بودم که برای تک تک دوستام ارزش قائلم ، حتی تو ...

باور نکردی ، مهم نیست ..

ولی من هنوز از دستت ناراحتم ! هر چند بعید می‌دونم اینو ببینی ، یا حتی برات مهم باشه ..

 

روز بیست و هفتم : ده تا از چیز هایی که همیشه تو رو به خنده وا میدارن رو بنویسید.

۱. چت کردن با دوستام

۲. بیان و بچه های اینجا !

۳. کلیپ های کوتاه خنده دار

۴. دختر خاله و داداش کوچیکه

۵. وقتی یکی سوتی می‌ده

۶. وقتی یکی می‌خوره زمین

۷. بستنی

۸. وقتی یکی می‌گه دوست دارم !!

 

 

روز بیست و هشتم : امشب یه لیست از کسایی که رابطه ی خوبی باهاشون دارید بنویسید. چرا رابطه ی خوبی باهاشون دارید ؟

با سولویگ و برندا و‌ بلو !

با بچه های اینجا ، البته چندتاشون باهام مشکل دارن ...

ولی خب قطعا آرتمیس ، موچی ، عشق کتاب ، مونی ، کیدو ، وایولت ، نوبادی ، آرام ،‌ حنا ، یومیکو‌، مگی ، مائو ، تاکی ،‌ آیسان ، سمر ، نرگس و .... توش هستن !

 

روز بیست و نهم : از اخلاق ها و رفتار های عجیب و غریبتون بگید !

اینجا رو ببینید ، فکر میکنم به اندازه کافی عجیب هستن •~•

 

روز سی‌ام : به عنوان موضوع شب آخر بنویسید که این چالش چه اثر مثبتی روی شما گذاشته ؟ چالش تموم شد ... خسته نباشید !

عامممم ... فهمیدم که نباید‌‌ تو چالش ها شرکت کنم چون هیچ جوابی برای سوال ها ندارم :/

ممنون از طراح سوال ها که اینو بهم فهموند !

 

| پایان چالش در ۳۰ بهمن ۹۹ |